۱۳۸۴ فروردین ۲۷, شنبه

فراغت

( متن زیر مربوط است به بخشی از " سخن روز " درمجله جستارهای شهرسازی شماره 10 و 11 )

گذر زمان و گذراندن فراغت

كودكي ام آنگاه كه مادر را شناختم و پدر را ، نان را و خانه را كه اگر اين همه بود ، هنوز اندک بود , زيرا بازيها تمام هستي ام و وجودم را مي ساخت تا نقشي شوم در بستر زمان كه آن نقش ، نقش انسان است .
در نوجواني و جواني اگر پدريا مادر قادر بود كه نان و خانه را تامين كند ، با بازيها بود كه خود را شناختم و دوستان را ، با همكاري و مشاركت در خلال بازيها دين و دانش را آموختم تا با لذت مفيد بودن و مسئوليت داشتن آشنا شوم .
در ميانسالي در تلاش كار و لذت مفيد بودن ، در آرزوي تشكيل خانواده و تامين رفاه همسرو فرزند ، با آنها بودن و گذران اوقات خوش ، با خويشان وآشنايان و ديدار مردم در همسايگي ، در كوچه و در خيابان و ميدان ، در جشنها و مراسم به زندگي ام عمق ومعني مي بخشيد .
در كهنسالي فارغ از نگراني نياز به نان و خانه در كودكان و جوانان ، نشستن با ميانسالان ، محبت كردن و محبت ديدن ، آموختن و ياددادن و سرخوش با اميد به آينده مرگ را پذيرفتن كه زندگي باقي است و مردمان شايسته ترآن را شكوهمند تر از پيش خواهند ساخت .
« آري ،آري زندگي زيباست ،
زندگي آتشگهي ديرنده پا برجاست
گر بيفروزيش، رقص شعله اش در هر كران پيداست
ورنه ، خاموش است و خاموشي گناه ماست »
( آرش كمانگير/سياوش كسرايي )
گذران اوقات فراغت از كودكي تا كهنسالي چرخه اي است كه فعاليتها را در زندگي پيوند مي دهد و غنا مي بخشد ، شخصيت شكل مي گيرد و تكامل مي يابد ، مسئوليت مي پذيرد ، برهم و بر جامعة انساني اثر مي گذارد و راه بقا و شكوفايي آن را هموارمي سازد .
ليكن همه چيز در جست و جوي آن است كه انسان را براي چه هدف و به چه راهي بينگاريم ، بردة توليد يا انبان مصرف ، سنجش انسان و انسانيت با سكه هاي زر ، يا سربازاني براي دريدن و درانده شدن ، در نبرد و چالشهاي جهانخواران و قدرت طلبان به نيرنگ انواع بينش هاو تحميل ايدئولوژي ها ، بردار شدن و به دار آويختن ، فقر را ديدن و بر روي آن بناي شكوهمند حاكميت بر فقر برپاداشتن و تاج و تخت شاهي نهادن و....
يا آنكه فقررا برنتافتن ، راه چاره جستن . به اميد آنكه اين ديو انسانخوار را بنيان برافكني و آرزوي آنكه همچون خوشه هاي گندم براي مردم مفيد باشي ؛ يا دستهايت را به اميد سبز شدن در باغچه بنشاني :
« . . . دستهايم رادر باغچه مي كارم
سبز خواهم شد ، مي دانم ، مي دانم ، مي دانم
و پرستو ها در گودي انگشتان جوهريم
تخم خواهند گذاشت »
( تولدي ديگر/ فروغ فرخزاد )

۱۳۸۴ فروردین ۲۴, چهارشنبه

در جست وجوی کیمیای فراغت

(متن زیر مربوط است به بخشی از مقاله "در جست و جوی کیمیای فراغت " به قلم آقای جواد مهدیزاده درمجله جستارهای شهرسازی شماره 10 و 11)



درآغاز سدة بيست و يكم انسان وارد مرحلة تازه اي از تاريخ خودشده است كه با عنوانهايي مثل عصراطلاعات، جامعة شبكه اي ، عصر پسامدرن ، عصر مجازي و مانند اينها ازآن نام برده مي شود . عصري كه بر ميراث تجارب عظيم و شگرف دوران صنعتي وفرا صنعتي و دستاوردهاي گستردة مادي و معنوي آن استوار است . اما در عين حال اين عصر جديد با مسائل سترگي رو به روشده است كه گويا همة تمدن بشري و سرنوشت همةانسانها را در هاله اي از ابهام ، پرسش و ترديد فرو برده است . انگار درهرلحظه « هر آنچه سخت واستوار است دود مي شود و به هوا مي رود » . اگر چه در راه بهسازي و تسهيل زندگي انسان ، همه چيز به صورت انبوه ، عظيم ، سريع، نو، پرجاذبه ، رشك آميز ، پر شكوه ، پيچيده و در دسترس پذير در آمده است ، ولي انگار در متن اين هنگامه ، « اصل زندگي » روز به روز رو به تحليل و فراموشي مي رود . اگر فرزانگان اعصار گذشته با اتكا به اصول موضوعة عقلي و منطقي مي كوشيدند كه به سوالها و نيازهاي زمان خود پاسخ دهند ، انديشمندان و فرهيختگان روزگار ما با اين وضعيت هستي سوز و جانكاه در گير شده اند كه اصلاً چه هستند ؟ نيازها كدامند؟و اصول موضوعه چيست ؟
آرزوهاي زيباي پيشرفت و ترقي ، كاهش رنج و اوقات كار ، كاهش جنگ بيماري ، كاهش فقر و بي عدالتي و . . . گويا به كابوس هايي فراگير بدل شده است . همه بيشتر مي دانيم ، بيشتر كار مي كنيم ، بيشتر مي دويم ، بيشتر به دست مي آوريم ؛ ولي انگار فرصتي براي زندگي كردن و احساس فراغت نداريم . براي دستيابي به « اهداف بزرگ » ديگر مجالي و امكاني براي نيازهاي ساده و معصوم مثل ديدن ماه ، نوشيدن آب از چشمه ، درددل با مادر بزرگ، آب تني در حوض ، چيدن توت از درخت ، جمع كردن برگ حياط ، ديدار از خاله و دايي ، گفت وگوي جمعي ، غذا خوردن با خانواده ، لذت پياده روي در كوچه باغ ، روي پشت بام خوابيدن و شمردن ستاره ها ، بلعيدن هواي تازه ، كاشتن سبزي در باغچه ، تهيه ترشي و مربا در خانه ، پرسه زدن در بازار ، چانه زدن با دكاندار محله ، كمك گرفتن از همسايه ، تعمير لباس هاي كهنه ، خواب كوتاه بعد از ظهر و . . . باقي نمانده است . انگار تمام زندگي خلاصه شده است به جست و جوي براي يافتن سر پناهي حقير و شغلي تصادفي ، گير كردن در ترافيك ، دغدغة پرداخت اقساط ، دلهرة كنكور و تحصيل ، انتظار كشيدن در صف هاي بي شمار ، ترس از جنگ و ترور ، ترس از بيماري هاي مرموز ، ترس از دزدي ونا امني ، سردر گمي در اداره ها و مانند اينهاو تنها دلخوشي ها نيز خلاصه شده است به خواندن حوادث روزنامه ها، پيگيري اخبار فوتبال ، تماشاي سريال هاي اجباري ، پرسه زدن در شبكه هاي ماهواره اي ، تماشاي پيشخان مغازه ها ، خوردن ساندويچ و پيتزا ، حرف زدن با تلفن و نقشه كشيدن براي خريد اتومبيل و تلفن همراه و حسرت خوردن براي آخرين محصولات مصرفي و مد . . . .
اين وضعيت به غير از گروههايي اندك ، تقريباً به يك شيوة زندگي عمومي در سراسر جهان ، دركشورهاي پيشرفته يا در حال توسعه و درميان طبقات فرا دست و فرودست ، تبديل شده است . در چنين شرايطي است كه موضوع « اوقات فراغت » به عنوان اهرمي براي رخنه در بن بست زندگي يكنواخت و كسالت آورو بي معناي جامعة فرا صنعتي ، اهميتي محوري و حياتي پيدا كرده است بسياري از روان شناسان ، جامعه شناسان و پژوهشگران اجتماعي به اين نتيجه رسيده اند كه پيشرفت و توسعة جوامع معاصر به زيان از دست رفتن حسن معنا و رضايت در زندگي تمام شده است . اين وضعيت بر خلاف نظريه ها و رويكردهاي رايج سدة پيش ، فقط به كاركردهاي جامعة طبقاتي يا توطئة سرمايه داران و قدرتمندان مربوط نمي شود .
بحران اوقات فراغت يك پديدة تمدني ، فرا طبقاتي و جهاني محسوب مي شود و بنا براين به يك بسيج همگاني ، همفكري و همدلي جهاني و تغيير بنيادهاي فكري و ساختارهاي سياسي ، اقتصادي و اجتماعي نياز دارد . بازنگری در مفهوم اوقات فراغت ، در عرصه فردی و اجتماعی ، افق های تازه ای برای احیای ارزشها و لذت های از دست رفته و راههای دستیابی به احساس معنا ، خودشکوفایی ، سرزندگی و رضایتمندی در شرایط دشوار و بغرنج دنیای معاصر می گشاید .
اما نکته مهم این است که در کشورهای پیشرفته موضوع اوقات فراغت اولاً به عنوان یک رشته علمی جایگاه استواری پیدا کرده است و ثانیاً برنامه ریزی و مدیریت اوقات فراغت به بخشی از نظام عمومی برنامه ریزی با مشارکت بخشهای عمومی ، خصوصی و تشکلهای مردمی تبدیل شده است . اما در کشورهای کمتر توسعه یافته ، موضوع اوقات فراغت ، هنوز پدیده ای فرعی ، غیر ضروری و تفننی تلقی می شود و بنابراین مثل بسیاری از زمینه های دیگر به نهاد سازی و فرهنگ سازی نیاز دارند .


۱۳۸۴ فروردین ۱۸, پنجشنبه

طرح نهایی 2

برای آن دسته از عزیزان دانشجویی که برای تنظیم
Proposal یا Paper
خود نیاز به آشنایی بیشتری با مبانی نظری عام طرح و مقولات مربوط به آن را دارند , مطالعه متن زیر
پیشنهاد می شود

۱۳۸۴ فروردین ۱۳, شنبه

طرح نهایی 1

برای آن دسته از دانشجویان طرح نهایی که به دنبال یافتن شیوه ای برای آغاز بکار پروژه طرح نهایی کارشناسی خود هستند , مطالعه و بررسی چارچوبه زیر را پیشنهاد می کنیم و امید است که با نظرات انتقادی , این پیشنهاد سیر تکمیلی خود را طی نماید .




Download Here