۱۳۸۶ خرداد ۱۱, جمعه

پروژه های دانشگاهی

چکیده تحقیق " معماری زمین خراشی "

دهه هاي 60 و 70 در قرن گذشته ، بستر نقدي درون زا و همه گير نسبت به نتايج مدرنيسم در جامعه انساني بود.آن ديدگاهي كه طبعا در مسير تفكر نقادانه و انسان مدارانه مدرنيته شكل گرفته بود ، وجوه تاريك و غفلت هائي را در كنار جامه عمل پوشاندن به باور بهشت روي زمين به همراه داشت كه جدا از تلاش هاي مقدسي كه براي نيل به آزادي و برابري و بالفعل كردن استعدادهاي نهفته در طبيعت و انسان انجام مي داد ، اما باز هم به دليل نگاه سودمند مدارانه و فرصت طلبانه ( نگاه ابزاري مدرن ) و بهره برداري بي رويه و بي حد و مرز منابع ، تا اندازه اي كه حتي حدود ديگران را نيز زير سؤال ببرد ، سبب گرديد مرزهاي حتي بعضي از اين شعارهاي مقدس ، شكسته شود و باعث گردد زمين در مرحله نابودي قرار گيرد.جنگ جهاني دوم كه قبل از اين دهه اتفاق افتاد ، اوج اين فجايع بود. در اين دهه بود كه بعد از جنگ اعراب و اسرائيل و تصميم كشورهاي نفت خيز خاورميانه در مورد عدم صادرات نفت به كشورهاي پيشرفته ، مهمترين زنگ خطر يعني تامين انرژي براي غربيان ، نواخته شد.البته نقد ماشيني شدن انسان مدرن و صدماتي كه از اين ديدگاه بر پيكره و بستر زندگي ، چه زمين و چه باورهاي جمعي حاصل شده بود نيز از دسته اين اعلام خطرها و نقدها بود.به عنوان مثال ، كتاب تراژدي مشتركات نوشته هاردين در سال 1977 و كتاب كوچك زيباست نوشته شوماخر در سال 1974 به بررسي انهدام زمين و كليه دارائي هاي مشترك انسان بر اثر اين توليد بيش از حد و زياده خواهي ، پرداخته بودند.
به هرحال باور جمعي در دفاع از سرمايه مشترك و اصلي انسان ، يعني زمين و محيط زيست ، و تلاش سازمان هاي دولتي و بين المللي و محققين و صاحب نظران جهت ارائه راهكارهاي عملي ، سبب ايجاد تحولات در زمينه هاي مختلف گشت و البته اين تلاش در معماري نيز جريان يافت.در واقع ، توسعه پايدار، بازنگري اصلاح طلبانه اي به مدرنيسم و سنت ، و راهكارهاي آشتي جويانه مابين اين دو ، بوده است.
در سال 1983 در اجلاس نروژ ، توسعه پايدار اينگونه تعبير شد : " توسعه اي كه نيازهاي كنوني را بدون كاهش توانايي نسل هاي آتي در تامين نيازهايشان برآورده كند. " بر اين اساس توسعه پايدار ، نوعي توسعه است كه در مقياسي به نياز بشر كنوني پاسخ گويد كه امكاناتي را كه مي تواند به نياز آيندگان پاسخ گويد ، نابود نسازد.با توجه به اين نكات ، طراحي پايدار نوعي دخل و تصرف در محيط است كه تلاش مي كند راه حل هائي را ابداع نمايد كه با اهداف محيطي ، اجتماعي و اقتصادي در يك نگاه كل نگر و درهم آميخته ، به تعادلي دست يابد كه بتواند كيفيت برتري را براي زندگي نسل كنوني ، و ميراث مناسبي را جهت آيندگان ، فراهم سازد.
در معماري معاصر ، اين تغييرات كه با توجه به معيارهاي زيست اقليمي و پايداري پديد مي آيند ، هر روز اهميت بيشتري پيدا كرده و سخن از پايداري در معماري را نه تنها به پايداري فيزيكي ساختمان ، بلكه به پايداري و حفظ يك كليت به هم پيوسته يعني سياره زمين و منابع انرژي آن نيز مي توان تعبير كرد كه در آن ، مواد و منابع در دسترس ، بيش از هدر دادن يا ناديده گرفتن شان ، مي بايست با كارائي بيشتري در همه جهات بكار گرفته شوند و به تعبيري با بهره گيري از بوم شناسي ساختمان ، كه تاكيد بر قابليت تلفيق ساختمان با عوامل محيطي و جوي دارد ، سعي در نيل به كيفيات فضايي و آسايش ، كالبد و فرم مناسب ، در طراحي معماري مي تواند باشد.
جهت نيل به اين اهداف ، معماران و صاحب نظران سعي كرده اند با ارائه گونه ها و الگوهاي متفاوت و بررسي راه هاي گوناگون ، گونه هائي از معماري را كه بتواند در دست يافتن به اين اهداف ( توسعه پايدار ) مناسب تر باشد و مشكلاتي از قبيل : 1- اشغال شدن تمام فضاي جامعه با ساختمان هاي متراكم و انبوه و با نماهائي صلب و بي روح ( از جنس بتن و فولاد و آلكوباند و مصالحي از اين قبيل ) و خالي از هرگونه پوشش گياهي يا مصالح طبيعي قابل بازيافت و تجديد پذير و در نتيجه آسيب ديدن و كسل شدن روحيات انسان ها به عنوان افرادي كه در تمام مدت شبانه روز، حداقل با يكي از چنين فضاهائي سر و كار دارند ، و در نتيجه كم شدن ظرفيت رواني آنها و ايجاد درگيري هاي مكرر و كاهش بازده كاري افراد.2- استفاده از منابع انرژي تجديد ناپذير و استفاده از سوخت هاي فسيلي و ايجاد آلودگي محيطي ( گازهاي سمي ) و عدم توجه كافي به بازيافت مواد و مصالح داراي عمر مفيد طولاني 3- هزينه بالاي مصرف انرژي وعدم توجه به استفاده از مصالح بومي ( محلي ) و در نتيجه افزايش هزينه هاي حمل و نقل در ساختمان سازي را حل نمايد ، معرفي نمايند.
كن يانگ به عنوان يكي از معماران صاحب نظر ، با طرح معماري زمين خراشي و زيرزمين خراشي ، الگوئي نو كه البته در حد نظريه بوده و قطعا قابل نقد مي باشد ، ارائه داده است.معماري زمين خراشي معماري اي است كه همراهي با اكوسيستم هاي گياهي و جانوري را مد نظر قرار داده و طرح ها و نقشه ها در آن به گونه اي است كه مجموعه اي از فضاهاي سبز يا نقاط سبز يا گذرها و معابر خطي و طولي كه داراي نوارها و مسيرهاي سبز متصل به يكديگر هستند را در آنها مد نظر قرار مي دهد ، تا از اين طريق يا يك كل به هم پيوسته را ايجاد نمايند يا سبب اتصال قطعات جداي از يكديگر شوند.همچنين ساختمان ها در اينگونه ، با ارتفاع متوسط بوده و سطح اشغال افقي گسترده اي دارند.مجموعه اين راهروهاي اكولوژيكي و قطعات و اجزاء احجام گسترش يافته در افق ، باعث ازدياد چشم اندازها و مناظر سبز و ايجاد كلان اقليم ها و افزايش پايداري و كاهش حرارت مناطق شهري و بهبود آب و هوا به خصوص از نظر آلاينده ها و بسياري موارد ديگر مي گردد. ( در حاليكه متاسفانه اين نكات در ساختمانهاي بلند امروزي ، همانطور كه در بخش مشكل چيست ، مطرح شد ، مشاهده نمي شود. )
اهميت و جذابيت برخورد با اين گونه جديد معماري ، سبب شد كه عنوان پژوهش اين گروه ، بررسي معماري زمين خراشي و در حقيقت ، يافتن الگوئي نو در طراحي معماري معاصر و آينده گردد.در واقع آشنايي با موضوع معماري زمين خراشي و مفهوم توسعه و طراحي پايدار سبب مي شود كه در ابتدا جسارت نقد اينگونه را بر اساس مفاهيم توسعه پايدار به خود داده و سپس سعي نمائيم با توجه به ويژگي ها و مشكلات زمينه طرح ها بخصوص در كشورمان ،( مانند عدم رويكرد به فضاهاي تجميعي و علاقه به تك پلاك بودن و كم آبي و كمبود تكنولوژي هاي جديد و.... ) راهكارهايي عملي جهت پياده كردن اين الگو در ساخت و سازهاي معاصر، ارائه نمائيم.
در اينجا ذكر برخي مزاياي اين شيوه در ساختمان سازي را بدين صورت مي توان بيان كرد :
1-ايجاد و خلق نوع جديدي از سازگاري ها و بوم هاي اكولوژيكي
2- بازآفريني و نوسازي سازگاري هاي جديد در ميان محيط زيست ( فضاي سبز مصنوعي )
3- افزايش ميزان و مقدار مواد و بسترهاي زراعي و پوشش هاي گياهي
4- بهبود و توسعه آب و هواي كلان اقليم

البته نقدهايي نيز به اين نظريه نوپا ، وارد مي گردد. از جمله :
1- گسترش ساختمان در سطح ، موجب ازبين رفتن بستر موجود اكوسيستم در ابعاد وسيع مي گردد
2- جهت جبران خسارت از بين رفتن اكوسيستم ، بستر اكوسيستم مصنوعي جديد با هزينه هاي بيشتر ايجاد مي گردد
3- انسان در اين توجه به اهميت اكوسيستم گياهي و جانوري چه جايگاهي دارد ؟
به هرحال اميدواريم كه پژوهش اين گروه به عنوان بخش كوچكي از جامعه معماران ، آثار و نتايج سودمندي را به همراه داشته باشد. نتايجي از قبيل :
1-آگاه كردن جامعه از طريق آموزش هاي همگاني از جمله رسانه هاي گروهي _ آموزش هاي تئوري و عملي ( اجرائي ) در دانشگاه ها و واحد هاي پژوهشي
2-تصويب بودجه _ تنظيم آئين نامه ها ، ضوابط و دستورالعمل ها ، توسط ارگانهاي دولتي جهت امكان تبديل اراضي تفكيك شده با مالكيت شخصي (خصوصي) به اراضي و بستري به منظوراحداث چنين ساختمانهائي
3-برگزاري سمينارهائي جهت شناساندن اين معماري به قشر تحصيلكرده و سرمايه گزار در بخش خصوصي
4-بهينه سازي كاربردي زمين هاي شهري و منطقه اي .