۱۳۸۶ آذر ۲۸, چهارشنبه

عکس معماری



حسن فتحی
روستای دارالاسلام-نیومکزیکو
امریکا-1980
(در مورد مکان ، اصلاح فرمائید)

۱۳۸۶ آذر ۲۱, چهارشنبه

عکس معماری




پل میلاو ، فرانسه ،2004
فاستر و شرکا

۱۳۸۶ خرداد ۱۱, جمعه

پروژه های دانشگاهی

چکیده تحقیق " معماری زمین خراشی "

دهه هاي 60 و 70 در قرن گذشته ، بستر نقدي درون زا و همه گير نسبت به نتايج مدرنيسم در جامعه انساني بود.آن ديدگاهي كه طبعا در مسير تفكر نقادانه و انسان مدارانه مدرنيته شكل گرفته بود ، وجوه تاريك و غفلت هائي را در كنار جامه عمل پوشاندن به باور بهشت روي زمين به همراه داشت كه جدا از تلاش هاي مقدسي كه براي نيل به آزادي و برابري و بالفعل كردن استعدادهاي نهفته در طبيعت و انسان انجام مي داد ، اما باز هم به دليل نگاه سودمند مدارانه و فرصت طلبانه ( نگاه ابزاري مدرن ) و بهره برداري بي رويه و بي حد و مرز منابع ، تا اندازه اي كه حتي حدود ديگران را نيز زير سؤال ببرد ، سبب گرديد مرزهاي حتي بعضي از اين شعارهاي مقدس ، شكسته شود و باعث گردد زمين در مرحله نابودي قرار گيرد.جنگ جهاني دوم كه قبل از اين دهه اتفاق افتاد ، اوج اين فجايع بود. در اين دهه بود كه بعد از جنگ اعراب و اسرائيل و تصميم كشورهاي نفت خيز خاورميانه در مورد عدم صادرات نفت به كشورهاي پيشرفته ، مهمترين زنگ خطر يعني تامين انرژي براي غربيان ، نواخته شد.البته نقد ماشيني شدن انسان مدرن و صدماتي كه از اين ديدگاه بر پيكره و بستر زندگي ، چه زمين و چه باورهاي جمعي حاصل شده بود نيز از دسته اين اعلام خطرها و نقدها بود.به عنوان مثال ، كتاب تراژدي مشتركات نوشته هاردين در سال 1977 و كتاب كوچك زيباست نوشته شوماخر در سال 1974 به بررسي انهدام زمين و كليه دارائي هاي مشترك انسان بر اثر اين توليد بيش از حد و زياده خواهي ، پرداخته بودند.
به هرحال باور جمعي در دفاع از سرمايه مشترك و اصلي انسان ، يعني زمين و محيط زيست ، و تلاش سازمان هاي دولتي و بين المللي و محققين و صاحب نظران جهت ارائه راهكارهاي عملي ، سبب ايجاد تحولات در زمينه هاي مختلف گشت و البته اين تلاش در معماري نيز جريان يافت.در واقع ، توسعه پايدار، بازنگري اصلاح طلبانه اي به مدرنيسم و سنت ، و راهكارهاي آشتي جويانه مابين اين دو ، بوده است.
در سال 1983 در اجلاس نروژ ، توسعه پايدار اينگونه تعبير شد : " توسعه اي كه نيازهاي كنوني را بدون كاهش توانايي نسل هاي آتي در تامين نيازهايشان برآورده كند. " بر اين اساس توسعه پايدار ، نوعي توسعه است كه در مقياسي به نياز بشر كنوني پاسخ گويد كه امكاناتي را كه مي تواند به نياز آيندگان پاسخ گويد ، نابود نسازد.با توجه به اين نكات ، طراحي پايدار نوعي دخل و تصرف در محيط است كه تلاش مي كند راه حل هائي را ابداع نمايد كه با اهداف محيطي ، اجتماعي و اقتصادي در يك نگاه كل نگر و درهم آميخته ، به تعادلي دست يابد كه بتواند كيفيت برتري را براي زندگي نسل كنوني ، و ميراث مناسبي را جهت آيندگان ، فراهم سازد.
در معماري معاصر ، اين تغييرات كه با توجه به معيارهاي زيست اقليمي و پايداري پديد مي آيند ، هر روز اهميت بيشتري پيدا كرده و سخن از پايداري در معماري را نه تنها به پايداري فيزيكي ساختمان ، بلكه به پايداري و حفظ يك كليت به هم پيوسته يعني سياره زمين و منابع انرژي آن نيز مي توان تعبير كرد كه در آن ، مواد و منابع در دسترس ، بيش از هدر دادن يا ناديده گرفتن شان ، مي بايست با كارائي بيشتري در همه جهات بكار گرفته شوند و به تعبيري با بهره گيري از بوم شناسي ساختمان ، كه تاكيد بر قابليت تلفيق ساختمان با عوامل محيطي و جوي دارد ، سعي در نيل به كيفيات فضايي و آسايش ، كالبد و فرم مناسب ، در طراحي معماري مي تواند باشد.
جهت نيل به اين اهداف ، معماران و صاحب نظران سعي كرده اند با ارائه گونه ها و الگوهاي متفاوت و بررسي راه هاي گوناگون ، گونه هائي از معماري را كه بتواند در دست يافتن به اين اهداف ( توسعه پايدار ) مناسب تر باشد و مشكلاتي از قبيل : 1- اشغال شدن تمام فضاي جامعه با ساختمان هاي متراكم و انبوه و با نماهائي صلب و بي روح ( از جنس بتن و فولاد و آلكوباند و مصالحي از اين قبيل ) و خالي از هرگونه پوشش گياهي يا مصالح طبيعي قابل بازيافت و تجديد پذير و در نتيجه آسيب ديدن و كسل شدن روحيات انسان ها به عنوان افرادي كه در تمام مدت شبانه روز، حداقل با يكي از چنين فضاهائي سر و كار دارند ، و در نتيجه كم شدن ظرفيت رواني آنها و ايجاد درگيري هاي مكرر و كاهش بازده كاري افراد.2- استفاده از منابع انرژي تجديد ناپذير و استفاده از سوخت هاي فسيلي و ايجاد آلودگي محيطي ( گازهاي سمي ) و عدم توجه كافي به بازيافت مواد و مصالح داراي عمر مفيد طولاني 3- هزينه بالاي مصرف انرژي وعدم توجه به استفاده از مصالح بومي ( محلي ) و در نتيجه افزايش هزينه هاي حمل و نقل در ساختمان سازي را حل نمايد ، معرفي نمايند.
كن يانگ به عنوان يكي از معماران صاحب نظر ، با طرح معماري زمين خراشي و زيرزمين خراشي ، الگوئي نو كه البته در حد نظريه بوده و قطعا قابل نقد مي باشد ، ارائه داده است.معماري زمين خراشي معماري اي است كه همراهي با اكوسيستم هاي گياهي و جانوري را مد نظر قرار داده و طرح ها و نقشه ها در آن به گونه اي است كه مجموعه اي از فضاهاي سبز يا نقاط سبز يا گذرها و معابر خطي و طولي كه داراي نوارها و مسيرهاي سبز متصل به يكديگر هستند را در آنها مد نظر قرار مي دهد ، تا از اين طريق يا يك كل به هم پيوسته را ايجاد نمايند يا سبب اتصال قطعات جداي از يكديگر شوند.همچنين ساختمان ها در اينگونه ، با ارتفاع متوسط بوده و سطح اشغال افقي گسترده اي دارند.مجموعه اين راهروهاي اكولوژيكي و قطعات و اجزاء احجام گسترش يافته در افق ، باعث ازدياد چشم اندازها و مناظر سبز و ايجاد كلان اقليم ها و افزايش پايداري و كاهش حرارت مناطق شهري و بهبود آب و هوا به خصوص از نظر آلاينده ها و بسياري موارد ديگر مي گردد. ( در حاليكه متاسفانه اين نكات در ساختمانهاي بلند امروزي ، همانطور كه در بخش مشكل چيست ، مطرح شد ، مشاهده نمي شود. )
اهميت و جذابيت برخورد با اين گونه جديد معماري ، سبب شد كه عنوان پژوهش اين گروه ، بررسي معماري زمين خراشي و در حقيقت ، يافتن الگوئي نو در طراحي معماري معاصر و آينده گردد.در واقع آشنايي با موضوع معماري زمين خراشي و مفهوم توسعه و طراحي پايدار سبب مي شود كه در ابتدا جسارت نقد اينگونه را بر اساس مفاهيم توسعه پايدار به خود داده و سپس سعي نمائيم با توجه به ويژگي ها و مشكلات زمينه طرح ها بخصوص در كشورمان ،( مانند عدم رويكرد به فضاهاي تجميعي و علاقه به تك پلاك بودن و كم آبي و كمبود تكنولوژي هاي جديد و.... ) راهكارهايي عملي جهت پياده كردن اين الگو در ساخت و سازهاي معاصر، ارائه نمائيم.
در اينجا ذكر برخي مزاياي اين شيوه در ساختمان سازي را بدين صورت مي توان بيان كرد :
1-ايجاد و خلق نوع جديدي از سازگاري ها و بوم هاي اكولوژيكي
2- بازآفريني و نوسازي سازگاري هاي جديد در ميان محيط زيست ( فضاي سبز مصنوعي )
3- افزايش ميزان و مقدار مواد و بسترهاي زراعي و پوشش هاي گياهي
4- بهبود و توسعه آب و هواي كلان اقليم

البته نقدهايي نيز به اين نظريه نوپا ، وارد مي گردد. از جمله :
1- گسترش ساختمان در سطح ، موجب ازبين رفتن بستر موجود اكوسيستم در ابعاد وسيع مي گردد
2- جهت جبران خسارت از بين رفتن اكوسيستم ، بستر اكوسيستم مصنوعي جديد با هزينه هاي بيشتر ايجاد مي گردد
3- انسان در اين توجه به اهميت اكوسيستم گياهي و جانوري چه جايگاهي دارد ؟
به هرحال اميدواريم كه پژوهش اين گروه به عنوان بخش كوچكي از جامعه معماران ، آثار و نتايج سودمندي را به همراه داشته باشد. نتايجي از قبيل :
1-آگاه كردن جامعه از طريق آموزش هاي همگاني از جمله رسانه هاي گروهي _ آموزش هاي تئوري و عملي ( اجرائي ) در دانشگاه ها و واحد هاي پژوهشي
2-تصويب بودجه _ تنظيم آئين نامه ها ، ضوابط و دستورالعمل ها ، توسط ارگانهاي دولتي جهت امكان تبديل اراضي تفكيك شده با مالكيت شخصي (خصوصي) به اراضي و بستري به منظوراحداث چنين ساختمانهائي
3-برگزاري سمينارهائي جهت شناساندن اين معماري به قشر تحصيلكرده و سرمايه گزار در بخش خصوصي
4-بهينه سازي كاربردي زمين هاي شهري و منطقه اي .

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۵, شنبه

پروژه های دانشگاهی

چكيده تحقيق " بررسی دانشکده معماری ازدیدگاه روانشناسی محیط "

توجه به مبحث روانشناسي محيط در طراحي بسيار ضروري مي باشد كه متاسفانه در هنگام طراحي (عليرغم اهميتي كه دارد ) توجه لازم لحاظ نمي شود . علاوه بر آن كتاب ها و منابع در اين زمينه نيز بسيار محدود واطلاعات ناقص مي باشد و هنگامي كه درباره ي نقش روانشناسي محيط در فضاي آموزشي صحبت مي كنيم دسترسي به اطلاعات در اين زمينه باز هم مشكل تر خواهد شد.
از اين رو نياز به تحقيقي جامع در زمينه" بررسي دانشكده معماري از ديدگاه روانشناسي محيط " به شدت احساس مي شود.
در اين تحقيق فرآيند" رفتار" را در يك دانشكده معماري و از ديدگاه روانشناسي محيط بررسي مي كنيم . از اين منظر ، يك دانشكده معماري نوعي قرارگاه فيزيكي- رفتاري محسوب مي شود و مانند ديگر قرارگاه هايي از اين نوع ، از عوامل روانشناختي فردي از يك سو و عوامل محيطي از سوي ديگر تاثير ميپذيرد. از اين رو در تهيه طرح معماري اين قرارگاه لازم است هدف ها و ضرورتهاي رفتاري مرتبط با هدفها و نيازهاي سازماني در نظر گرفته شود و طراح بايد بداند كه دانشكده معماري به عنوان يك قرارگاه فيزيكي- رفتاري به چه منظور ساخته مي شود و چه كساني با كدام ويژگيهاي رفتاري از آن استفاده خواهند كرد.

در اين تحقيق با بررسي عوامل و عناصر فيزيكي دانشكده معماري ، آموزش معماري ، دانشجوي معماري و ارتباط رفتاري آنها به ضوابط و معيارهايي دست پيدا مي كنيم كه طراح را در يافتن اين پاسخ ها كمك مي كند.
نظر به اينكه اكثر پژوهش هاي موجود درباره روانشناسي معماري و محيط در زمينه هاي فرهنگي متفاوت با محيط ما انجام شده اند و در برخي زمينه هاي خاص مانند دانشكده ها و يا دانشكده معماري بسيار ناچيز و كمرنگ مي باشند، اجراي پژوهش بين رشته اي و درون فرهنگي ضروري به نظر مي رسد و يافته هاي اين پژوهش مي تواند ما را در ايجاد محيط انسان ساخته اي سالم تر، دانشكده اي كاراتر و نيز بيان نظريه هاي جديدتر ياري دهد.
معيارهاي به دست آمده به طور خاص در دانشكده هنر ومعماري دانشگاه آزاد واحدمشهد بررسي خواهد شد . زيرا با انتخاب نمونه ايراني نتايج به دست آمده براي استفاده به عنوان رفرنس و مرجع در طراحي دانشكده هاي معماري در ايران تا حدود زيادي نسبت به نمونه هاي خارجي مفيد فايده خواهد بود .ضرورت توجه به اين مطلب با دانستن اينكه , در ايران دانشكده هاي معماري به طور خاص براي اين موضوع طراحي نشده اند ويا در هنگام طراحي به اين موضوع توجه نشده اند, بيشتر مشخص مي شود.

در انتها سعي مي شود با مشخص شدن فاكتور هاي موثر راه كارهاي لازم براي طراحي بهينه دانشكده معماري ارائه گردد.
اگر در طراحی دانشکده معماری به عامل روانشناسی محیط توجه شود , آنگاه امید و انگیزه در دانشجویان معماری بیشتر شده و امکان بروز استعداد و خلاقیت بیشتری خواهند داشت.

۱۳۸۶ فروردین ۲۸, سه‌شنبه

پروژه های دانشگاهی

چکیده تحقیق " بررسی عوامل اثرگذار بر روند تربیت و تعلیم معمار در فضای آموزش معماری "

خلق فضا ، همواره مقصود معماری بوده است. فضای آموزش ، نیز ، بی شک یکی از راهبردهای رسیدن به این مقصود می باشد و دو هدف را دنبال می کند : تربیت و تعلیم معمار . از اینرو ، توجه به آن ، به دلیل میزان نقشی که در شکل گیری شخصیت معمار به عنوان شکل دهنده اصلی فضاهای معماری دارد ، اهمیت می یابد .
مدرسه در فراگیری معماری فقط یک مرحله و یک دوره است و مسلما پایانی برای روند رشد افراد در آموزش معماری وجود ندارد . آموختن معماری یک فرایند طولانی مدت است . فرایندی که نهایتا نیل به نوعی تعادل و استواری ذهنی را نشانه می کند . ایجاد این تعادل کاملا با جهان بیرونی معمار بستگی پیدا می کند .
تحصیل نظری در مدرسه معماری عبارت است از :
شکل دادن به یک نقطه نظر کلی و از آن پس ، کار طراحی و تجربه ها و پژوهش های مربوط به آن ، توام و به تبع این نقطه نظر سامان خواهد گرفت .
با این مقدمه و تاکید بر اهمیت و نقش فضای آموزش در راستای تربیت معماران با دیدگاهی واجد ارزش ، بعد کیفی و محتوایی آن در این تحقیق مد نظر قرار گرفته است . تلاش این پروژه و خط سیر ویژه ای که در این تحقیق دنبال می شود ، تاکید و توجه توام به آموزش، پژوهش و پرورش می باشد که این هر سه بر روند تربیت و تعلیم معمار اثرگذارند و مسلما فضاهای جدید و تمهیدات خاصی را می طلبد تا بتواند سهم خود را برای رسیدن به مقصود ادا کند .

E.mail : marziyeh_2661@yahoo.com

۱۳۸۶ فروردین ۲, پنجشنبه

پروژه های دانشگاهی

روش تحقیق
در ترم اول سال تحصیلی 86-85 و در درس روش تحقیق مقطع کارشناسی ارشد ناپیوسته ، عنوان پروژه های کلاسی توسط دانشجویان پیشنهاد گردید و بعد از تائید موضوع ، مراحل تنظیم پروپوزال هر پروژه به انجام رسید .
در ادامه عنوان هر پروژه و تیم پژوهشی معرفی شده و چکیده هر تحقیق نیز ارائه می شود ؛

1- بررسی مفاهیم پایه در معماری معاصر ایران .
دانشجویان : میثم امیریان – رضا نقدبیشی – محمد کازرونی – پیام دادفر .
2- معماری زمین خراشی .
دانشجویان: ساناز جاوید – آزاده سمیع زاده – سید محمد یزدانپرست .
3- بررسی نقش معماری بومی در معماری معاصر ایران .
دانشجویان: رضائیان – دیوان بیگی .
4- رابطه ساختار "جنسيت" و فضاي كالبدي معماري ايراني .
دانشجو : ایلقار ستاری .
5- نقش فضاهای کمک جانبی در ارتقای سطح آموزشی دانشجویان معماری .
دانشجویان: آزاده تقی خواه – سارا منبتی .
6-بررسی عوامل اثرگذار بر روند تربیت و تعلیم معمار در فضای آموزش معماری .
دانشجویان: سامیه سرجمعی – مرضیه صادقی .
7- شناخت ،مکانیابی و طراحی فضاهای کودکانه .
دانشجو : افسانه شادنژاد .
8- بررسی تاثیر توریست مذهبی (زائر) بر سیمای شهری مشهد .
دانشجویان: نرگس آزادی – الهه تقی زاده – مرضیه میرزایی .
9- بررسی دانشکده معماری از دیدگاه روان شناسی محیط .
دانشجویان: ماجده مدرس نژاد – سارا رضوی خبیر .
10- بررسي عوامل تأثيرگذار در طراحي سردربها
دانشجو : جواد خدایی .
11- بررسی نقش قلمرو، حوزه و محرمیت در طراحی مجتمع خوابگاهی .
دانشجو : هادی نصرآبادی .

چکیده تحقیق ، بررسی مفاهیم پایه در معماری معاصر ایران ؛

اگر بخواهيم رفتارهاي زيستي اطرافمان را به ديده آموزش بازخواني كنيم، اسارت در روزمرگي و مادي‌گرايي زمان سنگيني را در مقابل ديدگانمان ايجاد مي‌كند كه اجازه ورود انگاره‌هاي فرامادي را به ذهن نخواهد داد.
عصر هزاره سوم و فضاهاي مجازي فرصتي را مقابل استفاده كننده‌اش مي‌گذارد كه اگر در پيشبرد فرآيندهاي زندگي تأثير عميق نداشته باشد، آيندگان تاريخ معاصر را با مفهوم صحيح بيان نخواهند آورد؟
حال اگر اين انگاره‌هاي ذهني در خارج از ذهن به صورت ملموس و بصري ايجاد شود رابطه‌اي شيرين و قابل فهم را برقرار مي‌كند كه ارزش و غناي آن اثر را در طعم دريافت آن بيشتر مي‌توان ديد.
در اين ميان هنر، به عنوان وسيله‌اي براي خلق آثار حسي بيشترين سهم را در ايجاد رابطه با اين پيش‌دانسته‌ها يا پس‌دانسته‌ها به عنوان مفاهيم دارند. اين پژوهش با تعريف ساختارهاي مفهوم در راستاي تداوم بخشي به اصول طراحي معماري مي باشد .

- مفاهيم و اصول معماري در طول تاريخ با فرهنگ يك سرزمين انتقال يافته و تسري مي يابد .
- شكل معماري با تبعيت از ويژگي هاي محيطي و فلسفي به وجود مي آيد و عامل زمان ، به علت ماهيت دگرگون سازي ساختار زندگي انسان ، به عنوان ركن اصلي ، فضاهاي جديد را شكل مي دهد .
- در وفا داري به فرهنگ و هنر يك سرزمين ، حفظ و تكرار اشكال گذشته مورد نظر نبوده و در طراحي و هنر
،نگاه پويا و خلاق از ضرورت هاي اوليه متقدم به شمار مي آيد . صورت برگردان معني گذشته لزوما ديگر در روند زندگي فعال كاربرد ندارد و نيازمند ايجاد صور جديد و پيرو مفاهيم پايدار است .
- معماري ، انتقال دهنده معني است و نه شكل .
- هنر والا با تقليد سرو كار ندارد و اثري كه فاقد پويايي ، نوآوري ، احساس حقيقت و خلاقيت زمان خويش باشد بدون شك فاقد اعتبار بوده و به هيچ وجه راه گشا نيست . شكل تثبيت شد ه اي براي برگردان مفاهيم فرهنگ وجود ندارد و براي اعتلا و پيشبرد هنر و معماري يك سرزمين مي توان با بهره جستن از نوآوري هوشمندانه به اين اهداف متعالي نائل آمد .